ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 30 ساله )

سلام خسته نباشید ممنون ازسایتون امیداورم ج سوال منوبدید فقط لطف کنید به ایمیلم ارسال کنیدچون شانسی وارد این سایت شدم
من باپدرمادرم مشکل دارم همیشه سعی کردم خوب باشم به خاطرهمین کارای که براشون میکردم شدوظیفه اگه به حرفاشون گوش نمیدادم میشدم دختربد خلاصه اینکه اختیارزندگیمو کامل به دست گرفتن طوری که داداشام توکارام دخالت میکردن ومن مقابلشون جبهه میگرفتم نمیذاشتم به کارم دخالت کنن به خاطرهمین شدم دختربده وپدرم بی جهت خواستگارای منورد میکرد ومن شدم 30نمیتونستم روش بایستم تااینکه درمقابل پدرمم جبهه گرفتم وازچشماش افتادم غرورمو شکند کلی به من توهین میکنه احترامی برام قایل نیست ازجهت مالی حمایتم نمیکنه تا جوانتربودم میخواستم برم سرکارداداشام دخالت میکردن نمیذاشتن حالا که به این کاراشون فکرمیکنم ازهمشون بدم میاد ازپدرمادرم متنفرم به خاطرهمین کاراشون دیگه احترام پدرومادرم نگه نمیدارم هروقت به من توهین میکنم روشون وایمستم واکنش بدی نشان میدم واوناهم منونفرین میکنن ومن ازاین که اینطوری برخوردمیکنم خیلی ناراحتم ولی چی کارکنم که به خاطرهمین زخمای که به من زدند واکنش نشان میدم ایا من ازنظرخدا وقران مقصرم ایا نفریناشون توزندگیم اثرمیذاره تورو خدا ج منو بدید ممنون


مشاور (سید حبیب الله احمدی)

باسلام. موقعيت شما را درك مي كنم؛ از طرفي براي شما كه به عقايد مذهبي گرايش داريد، هرگونه بي احترامي به پدر و مادر، منع مي شود و هيچ مجوزي در اسلام براي بي احترامي به پدر و مادر، تحت هيچ شرايطي داده نشده است. از سوي ديگر، رفتارهاي آنان به قدري شما را عصباني و خشمگين مي كند كه واقعاً نمي توانيد جلوي خودتان را بگيريد و شايد خيلي از اوقات در يك لحظه ي اوج عصبانيت، به آن ها بي احترامي مي كنيد و بعداً هم خودتان پشيمان مي شويد. در مورد اول، واقعاً هيچ راه دررويي وجود ندارد؛ چون همانطور كه اشاره كردم اسلام، تحت هيچ شرايطي به انسان اجازه ي بي احترامي به پدر و مادر را نمي دهد. حتي اگر پدر و مادر دعوت به كفر كنند، شما مي توانيد از آن ها اطاعت نكنيد ولي بازهم حق بي احترامي كردن به آنان را نداريد. بنابراين بايد روي گزينه ي دوم كار كنيد؛ يعني كنترل خشمتان نسبت به پدر و مادر. تعارضي كه شما با پدر و مادرتان پيدا كرده ايد، موضوعي است كه به شدت در روابط بين فرزندان و والدين، مخصوصاً تا پيش از ازدواج، رايج است. اين مشكل با ايجاد يك مهارت بهداشت رواني به نام «ديگر پذيري نامشروط» قابل حل است. من پيش از اين هم به افرادي كه مشكل مشابه شما را مطرح كرده اند همين توصيه را داشته ام. ديگر پذيري نامشروط به اين معني است كه شما بتوانيد علي رغم اينكه رفتارهاي ناشايست و نادرست و غيرمنطقي ديگران را نمي پذيريد و رد مي كنيد، شخصيت آنان را بپذيريد. يعني بپذيريد كه شخصيت پدر و مادرتان به همين گونه است و واقعاً شما كنترلي روي شخصيت آنان نداريد. بپذيريد كه شايد آن ها هم در بعضي از صفات شخصيتي يا الگوهاي رفتاري نامناسبي كه دارند، خيلي مقصر نبوده اند و بعضي از شرايط محيطي يا تجارب گذشته در شكل گيري اين الگوهاي رفتاري و ويژگي هاي شخصيتي در آنان تأثير داشته است. آنان را همانگونه كه هستند بپذيريد بدون اينكه خود را مجبور بدانيد كه از رفتارهاي آنان خوشتان بيايد. در اين صورت، هنگامي كه آنان رفتار ناشايستي با شما دارند، احساس ناكامي خواهيد كرد ولي چون شخصيت آنان را همانگونه كه هستند پذيرفته ايد، اين احساس ناكامي از يك رفتار خاص به احساس نفرت از كل شخصيت آنان منجر نخواهد شد. به علاوه، هنگامي كه شما به جاي زيرسوال بردن رفتار ناشايست يك فرد، كل شخصيت او را زير سوال مي بريد، ديگر نمي توانيد هيچ نكته ي مثبت يا خنثايي در شخصيت او ببينيد. در اين حالت، مخصوصاً اگر آن فرد، كسي باشد كه با شما زندگي مي كند، لحظه به لحظه ي زندگي براي شما زهر خواهد شد. زيرا خود را مجبور به زندگي با كسي مي دانيد كه از كل وجود او نفرت داريد. اين درحالي است كه اگر حساب رفتارهاي ناشايست را از حساب كل شخصيت فرد، جدا كنيد، خيلي راحت تر مي توانيد با آن ها كنار بياييد و در مقابل رفتارهايشان، مطمئناً خيلي كمتر عصباني خواهيد شد.